پرنيانپرنيان، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

پرنیان طلا

بدون عنوان

روز پنج شنبه٢١ شهريور بود که با پرنيان خانم براي اولين بار رفتيم مهد کودک که هم فضا و شرايط اونجا رو ببينيم و هم ببينيم عکس العمل پرنيان کوچولو رو.... خيلي دوست داشت و حسابي کنجکاوي کرد و به همه جا سرک کشيد و کلي سرسره بازي کرد و موقع برگشت کلي توي راه گريه کرد و با زبون شيرينش ميگفت : مهد کودک دوش داله. مهدکودک دوش داله.. و ماجرا ادامه دارد......   ...
23 شهريور 1392

گناه داره

پرنيان کوچولو براي اولين بار در تاريخ ٩٢.٦.٢٠ لغت گناه داره رو به زبون آورد ازم شکلات دوم رو ميخواست من هم بهش ندادم چهرش رو مظلوم کرد و گفت گناه داره....... کلي از دستس خنديدم خيلي حال کردم عسلم. ...
21 شهريور 1392

بلده

الهي فدات بشه مامانت جديدا پرنيان کوچولو  وقتي دارم کاري رو براي خودم يا خودش انجام ميدم براي مثال لباش پوشيدن براش،شانه کردن موهاش،کفش پوشيدن،با اون صدا و لهجه بانمکش ميگه بلده بلده که يعني من خودم انجامش ميدم يعني واقعا عسل مامان تو اين سن ميخواد تمام کارهاش رو خودش انجام بده!!!!!!!!!
21 شهريور 1392

بدون عنوان

ديروز غروب بعد از اينکه عسل مامان ازخواب بيدار شد اومد پيشم و گفت دد.م ن هم رفتم که اماده بشم و ببرمش دد. تا فهميد که من موافقت کردم رفتم سراغ کمدش و با هيجان وصف ناپذيري که من عاشق اين لحظه ديدنش هستم لباسش رو آورد و بدون اينکه اجازه کوچکترين دخالتي رو به من تو پوشيدن لباسهاش بده بعد از يه بيست دقيقه کلانجار رفتن خلاصه لباسش رو پوشيد و بهم گفت: پوشيد .دد آخ ماماني فداي اون شکر ريختنت بشم....       ...
15 مرداد 1392

کمک به مامان جون

ديروز پرنيان خيلي شيطنت ميکرد و به مامان جونش(مادر بزرگش) اجازه نميداد که توي آشپزخونه به کاراش برسه به خاطر همين هم مامان جون پرنيان رو روي يک صندلي جلوي سينک ظرفشويي قرار داد و از اونجايي که عاشق آب بازي هست توي ظرف شستن به مامان جونش کمک کرد البته سر تا پايخودش رو خيس کرد و بعد از کلي آب بازي کردن رفت دراز کشيد و گفت هسته!!!!!!!!!!(يعني خسته شدم ..خيلي بانمک گفت عشق کردم واقعا ...
15 مرداد 1392