smiley faces در وبلاگ پرنیان طلا" /> smiley faces" /> smiley faces" />
پرنيانپرنيان، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

پرنیان طلا

کمک در آشپزي

ماماني جونم خيلي دوست داري که تو کارهاي خونه بهم کمک کني!! تا ميبيني که من تو آشپزخونه در حال آشپزي کردن هستم ميدوي و مياي کنار اجاق گاز البته چون قدت نميرسه که ببيني من دارم چيکار ميکنم ،صندلي آشپزخونه رو ميکشي کنار اجاق و ميري روش مي ايستي و شروع ميکني به خنديدن اما کاش کار به همين ختم بشه ميخواي همه کارها رو خودت بکني مثلا نمک و ادويه غذا رو خودت بايد بزني رب حل کردن رو بايد خودت انجام بدي و هم بزني شستن ظرفها رو که ديگه نگو بريدن نون و خيلي کارهاي ديگه که اگر من بهت اجازه ندم ميگي تو بلد نيستي پرنيان بلده!!!!!!!!! وقتي ميبيني دارم گردگيري ميکنم ازم دستمال ميخواي تا خودت هم شروع به گردگيري کردن کني تازه بعدش کار ماماني رو بيشتر...
17 بهمن 1392

جمع کردن سفره

پرنيان خانم يک عادت هميشگي که داره اينه که بعد از صرف ناهار يا شام و جمع کردن ظرفها دستش رو بالا ميبره و به زير بغلش اشاره ميکنه و ميگه زيل بخل يعني سفره رو جمع کنيد ،تا کنيد و بذاريد زيز بغل من تا ببرمش آشپزخونه عاشق اين کاره.. وامان از روزي که سفره وسط باشه و خودت آشپزخونه باشي ديگه نگاه نميکنه سر سفره چيزي هست يا نه سفره رو ميکشه که بزاره زيل بخلش...قربونت برم ماماني     ...
18 مهر 1392

کمک به مامان جون

ديروز پرنيان خيلي شيطنت ميکرد و به مامان جونش(مادر بزرگش) اجازه نميداد که توي آشپزخونه به کاراش برسه به خاطر همين هم مامان جون پرنيان رو روي يک صندلي جلوي سينک ظرفشويي قرار داد و از اونجايي که عاشق آب بازي هست توي ظرف شستن به مامان جونش کمک کرد البته سر تا پايخودش رو خيس کرد و بعد از کلي آب بازي کردن رفت دراز کشيد و گفت هسته!!!!!!!!!!(يعني خسته شدم ..خيلي بانمک گفت عشق کردم واقعا ...
15 مرداد 1392
1