پرنيانپرنيان، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

پرنیان طلا

 

 

 

  

سلام به دنياي شيرين ماRoses glitters valentine 8خوش اومدين دوستان..

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

باغ گلها

بعداز ظهر جمعه 29 فروردين به همراه خاله ها به نمايشگاه گل پارک چمران رفتيم شما و آقا طاها خيلي شيطنت ميکرديد خلاصه اجازه نداديد که من و بابا امير خوب از منظره گلها استفاده کنيم بعدش هم بارون شديدي گرفت و برايشام هم همگي بيرون رفتيم ولي جدا از شيطنتهاي شما دو تا وروجک خيلي خوش گذشت و کلي عکس گرفتيم که چند تا شو براتون ميذارم... ...
2 ارديبهشت 1393

چرب زبوني

ماماني وقتي شيطنتي ميکني و مامان از دستت ناراحت ميشه  بهت اخم ميکنم و خودت زود متوجه ميشي و به قولي مياي منت کشي ميکني دستات رو دور گردنم حلقه ميکني و ميگي ""از دستم ناراحتي؟؟؟ماماني الهي دورت بگردم، خيلي دوست دارما، برات تنگ شده ، حرف تورو گوش ميکنم"" منم خندم ميگيره وتسليم ميشم و همه چيز به خوبي تمام ميشه!!!!! ...
22 اسفند 1392

اي کلک

د يشب حدود ساعت 11 بود که بردم بخوابونمت ماماني ولي از اونجاييکه خوابت نمي اومد و سرحال بودي هي بهونه ميگرفتي اول گفتي آب ميخوام،بهت آب دادم نوش جونت،بعد صداتو آوردي پايين و در حد پچ پچ کردن و اومدي دم گوشم گفتي بيا بريم بيرون کارت دارم و من هم از اونجاييکه ميدونستم داري بهم کلک ميزني گفتم ماماني الان شبه چراغهام خاموشه بايد بخوابيم دوباره بعد از چند ثانيه گفتي حرف منو گوش کن و بهم پاستيل بده!!!!تورو خدا پاستيل بده!!!!!بهت ميگم حرفمو گوش کن و پاستيل بده!!!!خلاصه تسليم شدم و اون موقع شب کارمون به جايي رسيد که براي خانم ماکاروني گرم کردم ونوش جان کردن ...
24 بهمن 1392