داستان بيرون رفتن پرنيان خانم
وقتي بابايي ميخواد بره بيرون کار داره و قرار نيست شما باهاش بري ميگي من گناه دالم تولو خدا منم بيام و غش ميکنيم برات ماماني و لباس ميپوشونمت تا با بابا امير بري!!! يه دست کابشن و شلوار داري که براي یکسالگيته ولي امسال هم بعضي مواقع ميپوشيدي و از اونجاييکه يکبار برات توضيح دادم که اين لباس رو وقتي کوچکتر بودي و تازه بدنيا اومده بودي ميپوشيدي خيلي برات جالب بود و هر دفعه ميخواي بري بيرون ميري اون لباس رو مياري و با کلي ذوق و هيجان ميگي وقتي کوکولو بودم تازه بدنيا اومده بودم بعد لباس رو نشون ميدي و ميگي حالا اينو بپوش!!!!!!! دوست دارم اون موقع بخورمت جيگر طلاي من... ...