کيف پول پرنيان طلا
جمعه پيش بود که قرار شد شما بابابايي بريد بيرون يه چرخي بزنيد تا مامان ناهار رو روبراه کنه وقتي لباست رو پوشوندم دويدي و رفتي از تو کمدت کيف دستي کوچوچولوي صورتي رنگت رو برداشتي و رفتي پيش بابا و گفتي " تو کيفم پول بژار بلم بيرون اسمارتيش بخلم "بعدش هم منو بابايي کلي از دستت خنديديم و بابايي توي کيف دخمل طلا پول گذاشت و مثل يه خانم دست بابا رو گرفتي و بيرون رفتي فداي خانم بودنت مامان ...